زندگی نامه ملک الØØرای بهار, ØØری از ملک الØØرای بهار

ز شعر قدر و بها یافتند اگر شعرا

منم که شعر ز من یافته است قدر و بها

به پیش نادان گر قدر من بود پنهان

به پیش دانا باشد مقام من پیدا

همی نشاید گفتن که تیره شد خورشید

اگر نیاید روشنی به دیدهٔ اعمی

شگفت نیست گرم آفتاب سجده برد

به پیش طبع سخن گوی و خاطر دانا

ولی دریغ که بر من ز شاعری نرسید

مگر فزونی خصم و تطاول اعدا

چه حیله سازم با دشمنان بی‌آزرم

چه گوی بازم با روزگار بی‌پروا

وفا ندیدم زین روزگار عهدگسل

کدام مرد بدیدست ازین عجوز وفا

به‌ پتک جور سپهرا سرم‌ به خیره مکوب

به سنک کینه جهانا تنم به خیره مسا

به بند خویش بسی ماندی این تن رنجور

کنون نمودی در بند دشمنانش رها


سایت تفریحی و سرگرمی چیک دانلود ، مجله تفریحی ، مجله اینترنتی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

برمودا.تسلا.فالیپسا ابزار رایگان وبلاگ | خدمات وبلاگ نویسی و تازه های آی تی - وارونه آپ موزیک عشق بی انتها دنیای نرم افزار کامپیوتر