Image result for €«Ù…تن طنز€€Ž

دیشب داشتیم نذری پخش میکردیم
یه پیرزنه اومد گفت : خیر از جوونیت ببینی , پیر شی ننه , یه غذا به من بده.
گفتم : مادر جان ! غذا تموم شده
گفت : خدا بزنه به کمرت , به حق ابالفضل , تیکه تیکه شی , بری زیر تریلی به حق پنج تن. ایشالا جنازه تو از تو جوب جمع کنن….

دیدم داره خاندانمو به باد میده , رفتم یه غذا براش م دادم بهش.
گفت : پسرم ایشالا هر چی از خدا میخوای , خدا بهت بده!!!!!!!
یعنی دکمه خاموش,روشن دعا و نفرینش به شیکمش وصل بود


چیک دانلود|دانلود رمان|دانلود رمان جدید منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود فایل های کمیاب Namehibe be... آموزشگاه بورس مهدی ما بیشماریم آلبوم عکس آموزش وردپرس رادیو کودکانه دنیای سیاه و سفید من